۱۳۹۰ آذر ۲۶, شنبه

با فداکاری و ایستادگی، ایران را نجات دهیم؛مهرداد خوانساری



با فداکاری و ایستادگی، ایران را نجات دهیم

سی سال پیش که فعالیت‌های سیاسی خود را به عنوان مشاوری جوان در کنار زنده یاد دکتر شاپور بختیار شروع کردم و در حلقه های نزدیک به ایشان مشغول به کار بودم، یکی از تفکرات آن زمان من این بود که باید با جو جوان روی کار آمده در کشور هماهنگ شد و نمی توان با فلسفه های فکری و دیدگاه‌های سنتی، با افرادی مبارزه کرد که عمدا تمام اساس، سلسله مراتب و قوانین قبلی جامعه ما را بهم زده و از طریق این آشفتگی به زعم خود، از همگی ما «خواهر و برادر» ساخته بودند.

یکی از نکاتی که  در آن زمان از سوی من مطرح گردید، آن بود که مرحوم جعفر رائد (دوست قدیمی و سفیر پیشین کشور ما در عربستان سعودی) به من یادآور شد و من نیز بر حسب وظیفه اخلاقی از طرح آن با همرزمان وقتم، دریغ ننمودم. جعفر رائد که خود در آن زمان بیش از ۶۰ سال از عمرش میگذشت، انسان برجسته و جوان دلی بود که همواره تلاش میکرد که شرایط زمان را درک کند و مانند بسیاری دیگر از همقطاران آنزمان خود، همچنان در رؤیای گذشته باقی نماند و به این لحاظ با دیدی باز و روشن می توانست مسائل مربوط به ایران را ارزیابی نماید. یکی از تذکرات بجای رائد این بود که می‌گفت مبارزان آن زمان ما، بویژه شخصیت هائی چون دکتر بختیار و دکتر علی امینی، همچنان مانند نخست وزیران و صاحب منصبان سرکار لباس می پوشند، حرف میزنند و عمل میکنند؛ در حالیکه نخست وزیر و زیران واقعی و پشت میزنشین کشور، همچنان مانند عناصر چریک لباس پوشیده و در مسند قدرت نیز چریکی عمل می کنند.
امروز که از لحاظ سنی، خود من نیز به سن و سال بالاتری رسیده ام، به خود مرتب یادآوری می کنم که «واعظ غیر متعظ» نباشم. در نهایت، حاصل تجربیات من این بود که هنگامی که فعالیت های مستقل سیاسی ام را در کنار یاران آغاز نمودم، شعار «فکر نو، برنامه نو، مردان و زنان نو، برای ایران نو» همواره در راس تفکر همگی ما قرار داشته باشد. امروز اهمیت این شعار با حوادث داخلی ایران در پی تحولات 22 خرداد 1388 و انقلاب جوانان مستاصل و بستوه آمده از حکومت های دیکتاتوری و فاسد در منطقه خاورمیانه، معنائی ملموس، زنده، پر اهمیت و غیرقابل انکار پیدا نموده است.
مقصودم از این مقدمه این بود که باز به اصل موضوع، یعنی تأکید بر همان مسائل سی سال پیش که ابتدا با دکتر بختیار مطرح نمودم، بازگردم زیرا چندی پیش در تعقیب مسئولیت های روزمره‌ام، فرصت دیدار با یکی از شخصیت‌های بزرگ جهان برایم میسر شد که طبیعتا به لحاظ حساسیت اوضاع از ذکر نام او در شرایط کنونی خود داری می کنم. با او چند بار در گذشته نیز برخورد داشته بودم وتا حدودی با روحیه و طرز تفکرش آشنائی داشتم. ولی در آغاز این نشست آخر ‌تصور نمی‌کردم که گفته‌های او ـ  به دور از مقام و شهرتی که دارد ـ  هرگز بتواند تغییری اساسی به آن تصویر کلی حک شده که در ذهن من بود، تفاوت فاحشی به وجود آورد. ولی بعد از چند دقیقه صحبت،  به سوی جیبم رفتم تا با دست و پا کردن قلم و کاغذ، برخی از نکات برجسته اظهارات او را یادداشت کنم تا اهمیت آنها را هرگز به فراموشی نسپارم.
صحبت از آنجا شروع شد که خاورمیانه، بر خلاف همیشه، دیگر جایگاه راحتی برای دیکتاتور ها نمی باشد و حتی سازمانی چون «اتحادیه عرب» که تا چندی پیش کلوپ رهبران کشورهای خودکامه و غیر دموکراتیک بود، چندی پیش عضویت لیبی را از سازمان لغو کرد و اینک بشار اسد را به لحاظ عدم رعایت حقوق مردم کشورش مورد نکوهش و تحریم های اقتصادی قرار داده است.  سرنوشت اجتناب ناپذیری که منجر به سقوط افرادی چون بن علی در تونس، مبارک در مصر و قذافی در لیبی گردید، دیر یا زود به سراغ افرادی چون صالح در یمن، اسد در سوریه و رهبران جمهوری اسلامی نیز خواهد آمد. نکته‌ای که اظهارات او را متمایز می ساخت، اشاره به این موضوع بود که بانی و واسطه این تحولات ـ چه آنهائی که تابحال به پیروزی رسیده و چه آنهائیکه کماکان در تکاپو برای نیل به هدف هستند ـ ایدئولوژی های سیاسی نبوده، بلکه تلاش وسیع نسل جوان این جوامع  است که علیرغم نداشتن هیچ گونه تماس مستقیم با یکدیگر، به دلایل مربوط به «جهانی شدن» دارای شباهت‌های زیادی با هم (از نوع لباس پوشیدن گرفته تا موزیک گوش کردن و دیگر خواسته‌های مدرن و امروزی که نمایش آنها را هر روز در کانال‌های ماهواره ای می بینند) شده‌اند. برخورد آشکار این جوانان با حکمرانان خودکامه و فاسد  بویژه در یکسال گذشته، صورت مساله را تا حدود بسیار زیادی تغییر داده و به این لحاظ است که درک این شرایط جدید، برای هر نیروی پویای سیاسی از اهمیت خاصی برخوردار می باشد.
به گفته این دوست با تجربه، امروز جنگ‌ها و مباحث ایدئولوژیکی میان مکاتب مختلف سیاسی به جنگ میان آرمانهای نسل جوان و قدیم تبدیل شده است. «جهانی سازی» تا حدود بسیار زیادی پادزهر کارسازی علیه مقولاتی چون تبعیض نژادی بوده است زیرا که شرکت های بزرگ چند ملیتی به لحاظ نیاز روزافزون به فروش کالاهای خود در سراسر جهان، اجبارا ناچار به اتخاذ روش هائی شده‌اند که نمی‌تواند فروش کالا و سودهای کلان اقتصادی را با ادامه سیاست‌هائی از قبیل تبعیض نژادی هموار نماید. این تغییرات در محیط جهانی باعث شده که نسل جوان دستور کار کاملاً متفاوتی از پیشینیان خود پیدا کنند. بطور خیلی ساده، نسل های جوان امروزی با اولویت های تازه خود حق بیان خواسته هایشان را بر حق تعیین سرنوشتشان مقدم میدانند.
قدری تامل این واقعیت را آشکار می سازد که سرمایه گذاری روی نسل جوان آنطور که باید و شاید در منطقه خاورمیانه و بویژه ایران صورت نگرفته است. اثرات این کمبود را ما به راحتی در کشورمان مشاهده می کنیم زیرا هر فرد جوان در شرایط نامتناسب اقتصادی موجود که بیکاری و تورم امکان پیشرفت و زندگی شرافتمندانه را بسیار دشوار نموده، درصورتیکه امکان مهاجرت از ایران برایش مهیا باشد، در اولین فرصت مملکت را ترک خواهد نمود. به گفته دوست با تجربه من، جوانان دربیشتر کشورهای خاورمیانه پیشینیان خود را مورد نکوهش قرار میدهند و می پرسند که «آخر این چه سرنوشت نکبت باری  است که به ما تحمیل شده است؟» تا زمانی که تلاش کارساز برای بازیافتن ارزش ها، جانشین تلاش برای حفظ قدرت، آن هم به هر قیمت، نگردد؛ روزنه امیدی برای نسل جوان و تشویق آنان برای علاقمند شدن به ماندن، فداکاری کردن و سازندگی وطن به وجود نخواهد آمد.
واقعیت این است که دنیا  در شرایط بسیار بغرنج و نامعلومی قرار دارد. اثرات اوضاع وخیم اقتصادی امروزشامل حال مردم هرگوشه جهان است، بدون این که هیچ کس قادر باشد تاثیری روی آن روند اقتصادی بگذارد. نگرانی از این اوضاع نابسامان و بی اعتمادی به درایت مسببین این فاجعه که امروز ضمنا مسئولیت پیدا کردن راه حل های نجات بخش و سازنده را برای حل این معضل جهان دارند، نیز یک عامل اصلی تظاهرات قابل توجهی بود که همگی ما شاهد تماشای آنها در مراکز عمده اقتصادی جهان و بویژه در وال استریت بودیم .
امروز در جریان چنین مباحثی است که با همت نسل جوان، به وضوح می توان دید که ‌افکار انقلابی در هر منزلی سکونت دارد. جالب اینکه نسل جوان امروزی برای نیل به خواسته هایش برخلاف نسل های پیشین نه جنگ طلب است و نه با کسی سر دشمنی و نفرت دارد و به همین لحاظ است که هیچکس نمی تواند، در نهایت مانع از پیامد های شعله های آتشی گردد که به دست این افراد از آفریقای شمالی شروع شده و بی شک به دیگر نقاط منطقه خاورمیانه و از همه مهمتر ایران، نیز خواهد رسید.
 من بعنوان یک فرد مبارز ایرانی در نهایت به این نتیجه رسیده ام که باید با شتابی خیلی بیشتر، تلاش برای تغییر ساختار حکومت در ایران را برای نجات هویت و فرهنگ ملی و آینده نسل های بعدی ایرانیان پیگیری کرد. ولی این پیگیری در زمانی مورد تائید نسل جوان و فعال قرار میگیرد که برای همه روشن باشد که تنها انگیزه موجود برای نیل به این هدف مقدس، فقط خدمت به مردم است و بس. هیچکس نباید به دنبال ایجاد شرایطی باشد که تحت لوای نجات ایران صرفا قصد جا عوض کردن با عناصری را داشته باشند که رفاه و آینده مردم ما را به ابعاد کنونی تنزل داده و حیثیت و آبروی همگی ما را آنطور که مشاهده میگردد، به حقارت و نابودی کشانده اند.
پیام این نوشته به جوانان ما فقط در همین سخن خلاصه می شود که علی رغم همه سختی ها و فشارها، چشم تاریخ به شما دوخته است. بمانید، ‌فداکاری کنید و با ایستادگی ایران را خانه ابدی و آزاد خود سازید.

لندن، آذرماه ۱۳۹۰

۱۳۹۰ آذر ۵, شنبه

امیرحسین جهانشاهی: تا زمانی که احمدی نژاد و این حکومت سرنگون نگردد مردم ایران به هیچ یک از حقوق خود دست نخواهند یافت


امیرحسین جهانشاهی، بنیانگذار "موج سبز"، در سال 2010 با انتشار کتابی با عنوان «اداره امور کشور در دوران حکومت موقت: مسئولیت، خط مشی و مدت دولت موقت زیر نظر شورای عالی حفظ امنیت ملی» به تشریح برنامه "موج سبز" برای سرنگونی حکومت اسلامی پرداخت.
بنیانگذار سازمان موج سبز، «شورای عالی حفظ امنیت ملی» در دوران گذار را بالاترین مرجع تصمیم گیری در کشور معرفی نمود، و بر همین اساس وظایف و قوانین آن را نیز اعلام نمود.
ایشان با توجه به شرایط کنونی ایران و مشکلات پیش روی رژیم با صراحت مخالفت خود را با هر گونه مذاکره با رژیم جمهوری اسلامی اعلام نموده و ان را غیر قابل قبول خوانده و در مصاحبه و بیانیه های مکرر یاد اور شده اند که نجات منطقه و امنیت جهانی به سقوط حکومت اسلامی بستگی دارد.
مواضع سرسختانه امیر حسین جهانشاهی به فعالیتهای اتمی رژیم جمهوری اسلامی و تقلب در انتخابات سال 1388 و نا مشروع بودن ریاست جمهوری احمدی نژاد را به صراحت اعلام نمودند و معتقد هستند تا زمانی که احمدی نژاد و این حکومت سرنگون نگردد مردم ایران به هیچ یک از حقوق خود دست  نخواهند یافت.
امیر حسین جهانشاهی بارها مخالفت خود را با جنگ بر علیه ایران توسط نیروهای خارجی اعلام نمود در مصاحبه ای که اخیرا با یکی از شبکه های تلوزیونی اسراییل انجام داد  در خصوص احتمال حمله نظامی اسرائیل به ایران و پیامدهای ان، جنبش داخلی مردم ایران را نیروی اصلی تغییر حاکمیت دانست و به انها متذکر شد که این اقدام بر علیه ایران موفقیت نخواهد بود چرا که اگر گزینه حمله نظامی را انتخاب کنبد تمامی منطقه را به تشنج و خشونت تحریک میکنید و این به جنگ منطقه ای و بی ثباتی در جهان می انجامد.
وی در مصاحبه با روزنامه الشرق الاوسط گفت: جمهوری اسلامی ایران امریکا را به افروختن جنگ در منطقه تحریک میکند. امیرحسین جهانشاهی می گوید حکومت اسلامی ایران در بسیاری از پایتخت های کشورهای بزرگ غربی، سلاح های شیمیایی و بمب های کثیف دارد. به گفته ایشان، بعد از فروریختن دیوار برلین، نظام جمهوری اسلامی، بسیاری از این سلاح ها را از مافیای کشورهای اروپای شرقی خریداری کرد، کار ساده ای که هزینه زیادی هم نداشت.
در آن زمان حکومت اسلامی ایران برای هر بمب کثیف ۴٠ تا ۵٠ میلیون دلار پرداخت می کرد و آنها را با استفاده از مصونیت دیپلماتهای خود جابجا می کرد. هر بمب کوچک می تواند مساحت بزرگی از یک پایتخت بزرگ(همانند لندن) را به کلی تخریب نماید.
مؤسس سازمان موج سبز به روزروزنامه ال موند اسپانیا اعلام کرد: خطر جنگ را با سرنگونی رژیم از بین خواهیم برد. ایشان در جواب خبرنگار که سئوال نمود هدف شما در این ارتباط چیست؟ اعلام نمود:

قصد من و سازمان موج سبز بر دو قاعده مهم استوار است. اول اینکه ما باید برای تغییر رژیم با هر هزینه و قدرتی اقدام کنیم. این به این معناست که ما نمیتوانیم تنها به این امیدوار باشیم که رژیم به یک طریقی تغییر خواهد کرد و یا اینکه که دموکراسی خود به خود حاکم خواهد شد. خیر؛ ما باید رژیم ایران را سرنگون کنیم. دوم اینکه ما برای این کار به پشتیبانی برخی نیروها در درون نظام از جمله سران سپاه پاسداران، مقامات مذهبی، سایر بخش های نظام و همه آنهایی نیاز داریم که مثل ما فکر میکنند این حکومت کشور را به سمت جنگ و ویرانی خواهد کشاند. زمستان سال گذشته من از همه آنهایی که مشترکاتی با این برنامه داشتند دعوت کردم تا قبل از اینکه حکومت اسلامی ایران تمام منطقه و ثبات جهانی را مورد تعرض قرار دهد، به ما بپیوندند. از آن زمان تعداد زیادی به ما پیوسته‌اند.
 کشورهای غربی نمیتوانند کاری از پیش ببرند چرا که آمریکا کنترل اوضاع در منطقه را از دست داده و حکومت اسلامی و احمدی نژاد شرایط را به سمت جنگ سوق میدهند. با این حال کلید حل این مساله در درون کشور ما و تحت اراده ملت ایران است. ما خطر جنگ را با سرنگونی حکومت ایران از بین خواهیم برد.
امیر حسین جهانشاهی معتقد است که در حال حاضر  تمامی گروه‌های بنیادگرای اسلامی در منطقه از جمله حزب‌الله، حماس، طالبان، القاعده و  توسط حکومت اسلامی ایران پشتیبانی مالی و نظامی میشوند و این یک زنگ خطر برای کل منطقه خواهد بود.
جهانشاهی به سران رژیم گوشزد نمود که سرنوشت قذافی در انتظارشان هست اما یاد اور شد، پیروزی مردم ایران بدون هیچگونه انتقام جویی خواهد بود. ایشان به صراحت مخالفت خود را با اعدام اعلام نموده و تاکید کرده اند که  اولین حکم اجرایی حکومت موقت بعد از سرنگونی حکومت اسلامی، لغو حکم اعدام در ایران خواهد بود.
همچنین  روزنامه فیگارو در  یک مصاحبه اختصاصی درمورد مهمترین بحث امروزه اپوزیسیون با ایشان گفتگو نموده که اقای جهانشاهی  یک اتحاد گسترده علیه جمهوری اسلامی به همراهی شخصیت های تاثیرگذار بین المللی را خواستار شد.
 به گزارش روزنامه فیگارو، امیرحسین جهانشاهی معتقد است اگر حکومت ایران سقوط نکند، “بهار عربی” دیر یا زود توسط اسلامگرایان افراطی تحت کنترل حکومت ایران مصادره خواهد شد و تنها راه جلوگیری از این خطر جدی، سرنگون کردن حکومت اسلامی در ایران است. در این ارتباط وی در نظر دارد یک اتحاد گسترده با همراهی شخصیتهای طراز اول و تاثیرگذار بین المللی، برای روشن نمودن افکار عمومی جامعه جهانی از خطر وجود رژیم اسلامی ایران به راه بیندازد.
امیرحسین جهانشاهی همچنین  در ادامه گفت و گو با سردبیر سیاسی روزنامه فیگارو میگوید: اقدام جمهوری اسلامی در طراحی برنامه ترور سفیر عربستان در خاک آمریکا و به خصوص واشینگتن، فقط یک معنی دارد، توانایی حکومت اسلامی ایران در ایجاد آشوب و سلطه بر منطقه خیلی نزدیکتر از ان چیزی‌ست که مسئولین کشورهای غربی تاکنون تصور می‌کردند.
وی همچنین تاکید کرده که «هدف نهایی رژیم اسلامی با بهره بردن از شرایط منطقه‌ای، سرنگون کردن حکومت عربستان سعودی به نفع اسلامگرایان افراطی تحت نفوذ حکومت اسلامی ایران است.
امیرحسین جهانشاهی، بنیانگذار سازمان سیاسی موج سبز پس از فاش شدن رابطه حکومت اسلامی ایران با شبکه تروریستی القائده نیز گفته بود که: «امروز دولت آمریکا بعد از چند سال و مانند همیشه با تاخیر، متوجه شده است که گروه‌های تروریستی از حمایت مستقیم و غیر مستقیم حکومت اسلامی بهره مند هستند و نهایتا این حکومت در یک برنامه شیطانی، گرفتن کنترل تمام منطقه و قسمت عمده نفت و گاز دنیا  تصمیم دارد خود را برای جنگی آماده کند که کشورهای غرب راه مبارزه با آنرا بلد نیستند، یعنی جنگ تروریستی با استفاده از شبکه های گسترده اش در سراسر دنیا.
وی تاکید کرده بود که نجات منطقه از خطر بروز یک جنگ ویرانگر و همچنین حفظ صلح و امنیت جهانی، بستگی به سقوط حکومت اسلامی دارد و این وظیفه ما ملت ایران است. 
پایهگذار سازمان موج سبز میگوید: «وظیفه موج سبز و شبکه های مبارزاتی آن و یاران ما در درون دستگاه های حکومتی، به وجود آوردن شرایط قیام ملی و نهایتاٌ پیروزی ملت ایران بدون هیچگونه مداخله از سوی بیگانگان و فارغ از هر نوع هرج و مرج و خلاء حکومتی‌ست. برنامه ما به وجود آوردن شرایطی است که ترس را از قلب ملت ایران به درون حاکمیت و جبهه احمدی نژاد منتقل کنیم و امید پیروزی را در دل ملت ایران زنده نمائیم. در چنین زمانی است که شرایط لازم برای قیام ملی آماده خواهد بود و ما با استفاده از تمام امکانات وسیعی که در دست داریم و با تامین نیازمندیهای مالی اتحادیه های کارگری برای اعتصابات سراسری و امکانات لجستیکی و تکنولوژیکی به منظور دفاع از مردم در تظاهرات خیابانی، ملت را به خیابانها خواهیم آورد تا شرایط انتقال قدرت به دولت موقت انتقالی مهیا شود.
به گفته امیرحسین جهانشاهی، «خواسته “موج سبز”، ایرانی آزاد و دموکراتیک است که در آن مذهب در حکومت دخالتی نداشته باشد. هرچند در این زمینه باید روشن کنیم که منظور تخطئه عقاید و باورهای مذهبی نیست بلکه تفکیک حوزه فعالیت آن از اختیارات دولت و در مجموع حکومت است. در ایران دموکراتیک هرکسی مایل است حجاب داشته باشد باید این امکان را بیابد و هرکسی که مایل نیست حجاب داشته باشد این آزادی را داشته باشد که نوع پوشش، رفتار اجتماعی و مناسبات خودش را انتخاب و بر اساس ارزش های خودش زندگی کند.
امیر حسین جهانشاهی بارها در مصاحبه های پیشین خود یاد اوری کرده بود که، انقلاب های مردمی و خودجوش در کشورهای عربی بدون شک راه را برای تغییرات دموکراتیک در این کشورها بازخواهد کرد اما تا زمانی که حکومت اسلامی ایران همچنان وجود داشته باشد این خطر وجود دارد که انقلاب ملت‌های این کشورها شکست خورده و به حکومت‌های مشابه ایران در این کشورها ختم شود. امروز اخوان‌المسلمین در مصر از گروه‌هایی هستند که در تلاش است قدرت را درست بگیرد. خطر وجود چنین گروه‌هایی در تونس و دیگر کشورهای عربی نیز وجود دارد چرا که حکومت اسلامی ایران امکانات و هزینه های بسیاری را صرف تقویت و نفوذ در جریانات اسلامی در منطقه کرده است؛ بنابراین کسب مطالبات مردم در کشورهای عربی به میزان بالایی به سقوط حکومت ایران و احمدی نژاد بستگی دارد. مردم ایران هم برای کسب آزادی و حقوق اولیه خود در گام اول باید این حکومت را سرنگون کنند چرا که ایران امروز تحت سلطه حاکمیت استبدادی- نظامی، فساد اداری و اقتصادی اداره میشود و چیزی نمیتواند بدتر از اینها باشد بنابراین آزادی مردم ایران در گرو نابودی این حکومت و بنیان گذاشتن یک جمهوری دوم آزاد و دموکراتیک است که در آن دین از حکومت جدا خواهد بود.
امیرحسین جهانشاهی در پاسخ به اینکه تبلیغات و اقدامات جمهوری اسلامی در ماه‌های گذشته که با نمایش فیلم «الماس فریب» به اوج خود رسید، چه تاثیری بر روند فعالیت‌ها و اقدامات این سازمان گذاشته است؟ اعلام نمود: اقدامات اخیر حکومت اسلامی کوچکترین تاثیر و خللی در برنامه‌ها، امکانات و شبکه های فعال ما در داخل نگذاشته، خارج از اینکه ما مطمئن شدیم که جمهوری اسلامی سازمان موج سبز را به عنوان تهدیدی جدی در نظر داشته و از طریق شخصی که قبلا از طرف ما شناسایی شد، سعی کرده که به دستگاه‌های ما نفوذ پیدا کند. متاسفانه همزمان ما در هفته دوم و سوم فوریه متوجه شدیم که حاکمیت آقای سردار مدحی را نیز زیر کنترل خود گرفته، البته بدون اینکه کوچکترین ضربه ای به شبکه های ما وارد شود. این اقدامات نشان میدهد که نظام برای اولین بار با سازمانی روبرو شده که هم قدرت و هم امکانات و برنامه منسجمی برای اهداف خود دارد که چیزی جز نابودی تمام حکومت بدون کوچکترین تخفیفی نیست. در عین حال این نابودی به معنای انتقام جویی و یا اقدامی بدون همراهی مخالفان این حکومت در بدنه نظام نیست. نگرانی جدی حکومت این است که میداند سازمان موج سبز با نیروهایی از داخل همین نظام قصد سرنگونی و ایجاد نظام جدیدی بر روی خاکستر این حکومت دارد. برنامه های ما کوچکترین تغییری نکرده و نفوذ ما در دستگاه های رژیم چنان ترسی ایجاد کرده که دستگاه های امنیتی مجبور به پخش سناریوی آقای مدحی در سالگرد انتخابات شدند. ما امروز نشان دادیم که نه تنها حکومت از ما میترسد بلکه کوچکترین اطلاعی از شبکه های ما ندارد و تمام اطلاعات خود را از وبسایت ها، یوتیوب و وسایل شخصی آقای مدحی کسب کرده است.

در اینکه با وضعیت پیش آمده و پخش این فیلم، مردم ایران با هدف کلی ما برای سرنگونی حکومت آشنا شده‌اند، شکی نیست و این مسئولیت ما را سنگین تر میکند. ما نباید به ملت ایران که در تمام این۳۰ سال ناامیدی، دروغ و تحریف شنیده است، امید بی خود و وعده‌های غیر عملی- که امکانش وجود ندارد- بدهیم. وظیفه اول ما حفظ امنیت شبکه های داخلی ماست چرا که بدون آنها امکان هیچ کاری را نداریم. در گام بعدی ما باید شرایطی را به وجود بیاوریم که ترس از جبهه مردمی به قلب نظام تحمیل شود تا مردم برای اولین بار امید پیروزی را در چشمان خودشان ببیند و امکان دعوت از آنها برای قیام ملی فراهم شود. وظیفه ما این است که این شرایط را بدون عجله و در موقعیت مناسب به وجود بیاوریم. بدون شک موج سبز امروز دستگاهی نیست که به راحتی بتوان آن را از بین برد. با اینکه امروز نزدیک به ۱۵ ماه از موجودیت موج سبز میگذرد ما امیدواریم که در ماه‌های آینده ارتباط‌ها و مدیریت موج سبز با شبکه‌های خود در داخل به میزانی از بلوغ برسد که حتی اگر حکومت اسلامی شخص من را از بین ببرد، موج سبز و امکانات آن تا نابودی حکومت و ایجاد جامعه ای جدید به فعالیت خود ادامه دهد.